مقاله کار آفرینی:
فهرست مطالب
مقدمه 1
درباره مدیریت 2
ارتباط کارآفرینی و مدیریت کسب و کار 2
وظایف و فعالیتهای مدیریت 3
سازمان چیست ؟ 4
سازماندهی بر اساس وظیفه یا تخصص 6
تصمیم گیرى 6
طرح کسب و کار 7
اجزاى یک طرح کسب و کار 7
اندیشه (ایده) کسب و کار 8
شروع کسب و کار 9
وظایف کارآفرین در مدیریت کسب و کار 10
مدیریت بازاریابی 11
مدیریت مالی 11
هزینههاى شروع کار 11
انواع شرکتها 13
اهمیت بیمه در مدیریت کسب و کار 14
فناوری اطلاعات و نقش آن در توسعه کسب و کار 15
مزایای تکنولوژی اطلاعات برای شرکتها 16
پنج مهارت کسب و کار آینده ساز 17
مدیریت اخلاق در محیط کار 18
ارتقاى کسب و کار 19
چرا یک کسب و کار با خطر شکست مواجه است؟ 20
مفهوم عملی فرانشیز 21
مدیریت بحران از نگاه کارآفرینان 22
بحران چیست ؟ 23
روانشناسی برخورد با بحران 24
مدیریت در بحران 27
مقد مه:
مدیریت کسب و کار:
موفقیت هر کسب و کار رابطه نزدیکى با چگونگى صحیح کنترل کردن امور آن را دارد: در واقع مدیریت صحیح کسب و کار موجب رشد آن میشود.بین دو مفهوم «کارآفرینی» و «مدیریت کسب و کار» تفاوت چندان و یا مشخص نمیتوان قائل شد و این دو مفهوم را به طور مستقل از هم بررسی کرد. معیار تعریف کسب و کار در کشورهای مختلف بر حسب شرایط و نیازهای هر کشور متفاوت میباشد.و لی اغلب بر اساس تعداد کارکنان یا میزان درآمدهای سالیانه تعریف میشوند؛ «کمیته توسعه اقتصادی آمریکا، کسب و کار را چنین تعریف مینماید» کسب و کار باید حداقل دو شرط از چهار شرط: 1- مدیریت مستقل 2- تأمین سرمایه از طریق یک نفر یا جمع محدود از افراد 3- انجام فعالیتها به صورت عملی 4- کوچک بودن در برابر بزرگترین رقیب باشد.
تعریف کارآفرینی:
کارآفرینی فرآیند شناخت فرصتهایی است که برای آنها بازار وجود دارد و پذیرش ریسک برای ایجاد سازمان در جهت ارضای نیاز میباشد. در حالیکه مدیریت کسب و کار کوچک، فرآیند مداوم تصاحب و اداره یک کسب و کار ثبات یافته است.
درباره مدیریت:
مدیریت توانایی انجام دادن کار با کمک دیگران است.مدیزیت،علم و هنر به کارگیری اصول برنامه ریزی، سازماندهی ،ارتباطات ،هدایت و کنترل امکانات و فعالیتهای افراد برای رسیدن به هدفهای خاص موسسه است.مدیریت کسب و کار را نباید صرفا یک عمل آکادمیک محسوب کرد. مدیریت واقعى در بر گیرنده هدایت قوى، رفتار مثبت، دانش کسب و کار و مهارتهاى مناسب فردى است. مدیریت در حقیقت هدایت افراد، تاثیر گذارى بر کار و تصمیم گیرى بموقع و صحیح است و مهارتهاى مدیریتى را به مرور زمان میبایست کسب کرد و به بیان دیگر کسب مهارتهاى مدیریتى در واقع همانند سپرده گذارى در بانک مى باشد.
ارتباط کارآفرینی و مدیریت کسب و کار:
کارآفرینان منابع را از جایی که بهرهوری پایین دارد به جایی که بهرهوری بالایی دارد منتقل میکنند و این یکی از عوامل موفقیت آنها به شمار میرود زیرا تخصیص مناسب ابزار، تجهیزات، پول، مواد خام و نیروی انسانی سبب رشد و نمو سازمان میشود اما این امکانپذیر نیست مگر اینکه کارآفرین بتواند مهارتها، تواناییها و خصوصیات فردی و جمعی را در راستای اهداف سازمان بکار گیرد و هدایت گری دیگران را عهدهدار میشود و اینها همه از وظایف و فعالیت مدیریت کسب و کار
میباشد.
وظایف و فعالیتهای مدیریت:
صاحب نظران مدیریت معتقدند هر سازمان اجتماعی (دولتی، صنعتی، بازرگانی، خدماتی، فرهنگی، آموزشی و مذهبی، نظامی و سیاسی) که توسط افراد انسانی اداره میشود، باید وظایف مدیریتی را عهدهدار باشند. وظایف مدیریت به پنج وظیفه مهم خلاصه میشود:
الف. برنامهریزی،
ب. سازماندهی،
ج. استخدام
د. هدایت
هـ. کنترل
الف) برنامهریزی: یکی از وظایف مدیریت برنامهریزی باشد که انجام آن باید با در نظر گرفتن سایر وظایف مدیریت یعنی سازماندهی، استخدام، هدایت و کنترل انجام پذیرد.
اجزای صحیح دیگر وظایف مدیرین مانند سازماندهی، استخدام، هدایت و کنترل و بسیج منابع نیز بستگی به برنامهریزی دارد.
برنامهریزی در مدیریت؛ همراه قبل از سازماندهی انجام میشود و شامل شناخت هدف و تعیین هدفها، منابع و پیش داشتههای محیطی و همچنین سایتهای اساسی و کلی، رویهها و روشهای چگونگی انجام کار میباشد.
برنامهریزی ممکن است بلند مدت، میان مدت و یا کوتاه مدت باشد و راجع به مسایل مالی، بازاریابی نیروی انسانی، مسایل تولید و فروش باشد.
ب) سازماندهی: تعریف سازماندهی؛ عبارت است از؛ شناسایی و گروهبندی فعالیتها، تعیین اختیار و مسئولیتهای شاغلین، تعیین مراتب سطوح و ایجاد هماهنگی بین وظایف و فعالیتها.
هر سازمان، که با اندیشه و قصد تحقق اهداف معینی تعریف میشود، ممکن است دارای اهداف متعددی باشد که این اهداف از طریق فعالیت افراد با کارکردهای ابزار و تجهیزات نحقق مییابند. در ابتدا کارآفرین؛ کلیه وظایف از قبیل تولید، فروش و ارایه خدمات را بر عهده دارد و هم منابع مالی را تأمین میکند، اما با گسترش حجم فعالیتها تقسیم وظایف ضرورت مییابد.
سازمان چیست؟
سازمان،وسیله ی ارتباط و ترکیب منابع مادی و انسانی برای تولید و توزیع کالاها و خدمات در جامعه است.
سازمان عبارت است از کوشش جمعی و عمدی عده ای از افراد براساس روابط منظم و منطقی برای رسیدن به هدف مشترکی که هریک از افراد به تنهایی از رسیدن به آن عاجزند.
سازمان ارزشمند،سازمانی است که فعالیتهایش را در یک زنجیره ارزش افزا سامان می دهد و ارزشمندی یک سازمان در حقیقت مجموع ارزشهای به دست آمده در انجام فرایند های سازمانی آن می باشد.
ج) استخدام: مدیریت با بکارگیری نیروی انسانی توانمند، متخصص و با تجربه، به روند بهبود عملکرد سازمان شتاب بخشنده و باعث افزایش بهرهوری و بازدهی مؤسسات و بنگاها میگردد .
د) هدایت: هدایت سازمان از وظایف مهم مدیریت است هدایت از نظر صاحبنظران شامل مبحث؛ رهبر، انگیزش و ارتباطات میباشد. ارتباط و تعامل مناسب در بین اجزای انسانی سازمان در جهت انجام فعالیتهای هدفمند برنامهریزی شده میباشد. مدیران با ایجاد نظام ارتباطات مناسب زمینهی نفوذ خود را در کارکنان فراهم نموده و در نتیجه توان برانگیختن آنان را در جهت نیل به هدف میسر میسازند. در هر حال داشتن رهبری اثر بخش موجب خواهد شد که حداکثر توان کارکنان در خدمت اهداف مدیریت و سازمان قرار گیرد.
هـ )کنترل: کنترل عبارت است از سنجش عملکردها بر اساس برنامه که از وظایف مهم همه مدیران در هر رده و سطح سازمانی است مدیران با انجام این وظیفه توان جلوگیری از انحرافات برنامهها را پیدا کرده و قادر به انجام اقدامات اصلاحی در راستای برنامهها خواهند شد.
کارآفرینان بعنوان مرکز کنترل درونی که موفقیتها و شکستهای خود را از ناشی از عملکرد خود
میدانند.
همواره سعی در کنترل رفتار خود و گرفتن بازخورد از عملکرد خود دارند، زیرا فقط با کنترل است که ایده و برنامه طراحی شده و به درستی پیش خواهد رفت میتوان گفت که کنترل رابطهی نزدیک با برنامهریزی دارد.
سازماندهی بر اساس وظیفه یا تخصص:
هیچ زن و یا مردى در دنیاى کسب و کار تنها نیست. در این حیطه شما نیازمند کمک افراد دیگر هستید و باید بتوانید از آنها کمک بگیرید تابتوانیدکسب و کارتان را هدایت کنید. وظیفه ی هر مدیری رعایت اصل بهینگی است یعنی یک مدیر ارزشمند کسی است که با به کارگیری بهینه منابع،سازمان را به سمت ارزشمندی سوق میدهد لازم به ذکر است به کارگیری بهینه منابع فقط با برنامه ریزی صحیح از طرف مدیران حاصل میشود.این نوع سازماندهی در برگیرنده وظایفی است که یک مؤسسه نوعاً انجام میدهد. تمام کارکنانی که عملیات مشابهی انجام میدهند، در یک قسمت متمرکز میشوند و زیر نظر یک مدیر کار میکنند. به عبارت دیگر در ساختار سازمانی بر حسب وظیفه، واحدها به نحوی از یکدیگر جدا میشوند که هر یک وظایف و مسئولیتهای غیر مشایهی با دیگری داشته باشند. برای نمونه در یک مؤسسه تولیدی، جدا شدن واحدها به قسمتهای تولید، فروش، مهندسی و پرسنل که هر یک از ارتباط با هدف شرکت وظایف خاصی را دنبال میکند.
ادامه دارد ....